علی فیاض

Tuesday, September 02, 2003

نگاهي ديگر, ايماني ديگر!

يادي از محقق و مجاهد شهيد ابوذر ورداسبي

« پاسداران اين نظام در زير لواي اسلام و انقلاب اسلامي, از هيچ قشريت, فرصت طلبي و قدرت جويي ابايي ندارند و انحصارطلبي و عملكردهاي ارتجاعي و سازشكاري با امپرياليسم را به عنوان ارزش هاي مكتبي جا مي زنند و به خورد جامعه می دهند.» (۱)
زنده ياد ورداسبي

« آن سوي جاده هاي قبيله
در خاك و خون داغ حماسه
افتاد تشنه كام
خنياگري كه پيك بهاران بود
مردي كه خود تجسم باران بود
در سوگ او
شيون ديار آينه هارا
فرا گرفت
تا آنكه آسمان
به قبيله تسلي داد
با گريه هاي _ مكرر_
كه مثل بهار برخواهد خاست
يك بار ديگر
ابوذر» (۲)

مرداد ماه يادآور سالگرد شهادت زنده ياد, محقق و مجاهد شهيد, ابوذر ورداسبي مي باشد.(۳) او كه« شوريده بر هر چه دار و صليب» بود, به پيماني كه با خدا و خلق خود بسته بود, وفادار ماند, و راه نجات را _ آن گونه كه خود مي پنداشت _ در مبارزه مسلحانه و سرنگوني قهرآميز رژيم آخوندي يافته بود و با پيوستن به جنبش مسلحانه مجاهدين, و شركت در عمليات «فروغ جاويدان», نشان داد كه مرگ و شهادت را نه براي «همسايه»! كه براي خود نيز روا مي داند.
ورداسبي بدون شك, يكي از چهره هاي شاخص روشنفكري ديني, در ايران بعد از انقلاب به شمار مي رود. او كه يك محقق برجسته و نويسنده يي ترقي خواه و راديكال به شمار مي رفت, در همان ماه هاي آغازين انقلاب, تكليف خود را با ارتجاع آخوندي روشن ساخت. او با توجه به نگاهي كه به دين داشت و انتظاراتي كه از مقوله دين در عرصه اجتماعي, در همان اوايل انقلاب خط خود را از جريانات ارتجاعي مذهبي جدا نمود. وي كه روشنفكري متعهد, روشن بين, آگاه و مردمي بود, بلافاصله پس از به حاكميت رسيدن رژيم خميني و شركا, مواضع قاطع خويش را آشكار ساخت. و در همين راستا به تلاش هاي چشمگيري دست زد تا خطوط به هم ريخته و مخدوش روشنفكري مذهبي و ارتجاع مذهبي را از هم متمايز سازد. وي كه با كوله باري از تجربه مبارزاتي در زندان هاي شاه, و جنبش روشنفكري ديني, از بازرگان و طالقاني گرفته تا شريعتي و مجاهدين برخوردار بود, با ارائه تفسيرها و برداشت هاي ترقي خواهانه از دين, به تقويت جنبش روشنفكري مذهبي ضد آخوندي كمك شاياني نمود.
زنده ياد ورداسبي كه خود را متعلق به جنبش روشنفكري ديني مي دانست, با قرار گرفتن در كنار چهره هاي مبارز و نوانديشي چون دكتر محمد ملكي, زنده ياد مجيد شريف, طاهر احمدزاده, دكترحسن تواناييان فرد, پرويز خرسند و ... به تعميق و ارتقاي اين جنبش نوپا و اصلاح طلبانه ديني بسيار ياري رساند. دست آوردهاي فكري _ تئوريك او كه نقش شاخصي در افشاي تحريفات و سوء استفاده هاي ارتجاع مذهبي داشت, در قالب آثاري ارزشمند به نسل كنجكاو, جستجوگر و فعال آن روزها عرضه گرديد. آثاري كه عمدتا تحقيقي _ انتقادي بوده و در شكل دادن به گرايشات ضد ارتجاعي و ترقي خواهانه مذهبي نسل جوان و روشنفكر تاثير به سزايي داشت.
او محققي دورانديش, آگاه, مردمي و راديكال بود كه با تكيه بر كوهي از اسناد تاريخي و مفاهيم ايدئولوژيكي, به نبرد با برداشت هاي ارتجاعي برخاسته بود. نبردي كه براي وي دست آوردي به جز آوارگي و شهادت نداشت. او كه دردي به جز آگاهي و بيداري مردم محصور شده در خرافات و تحريفات تاريخي نداشت, تمامي هم و غم خويش را به پالايش تاريخ و مفاهيم تاريخي معطوف داشت و در همين راستا به مبارزه يي اصولي با تزوير آخوندي از يك سوي, و جعليات مدعيان روشنفكري و روشنگري از سوي ديگر دست يازيد. نتيجه اين تاملات و تلاش ها نقد و افشاي آخونديسم و محققاني چون پطروشفسكي و كپيه برداران ايراني وي به نام علي ميرفطروس بود! جزميت فلسفه حزبي, نمد پوشان, درباره كتاب «اسلام شناسي» و ... نمونه هاي مشخص و ارزشمندي از اين نوع تلاش ها مي باشد.
به علاوه, وي كه صاحب بينشي مساوات طلبانه بود, با شركت در فعاليت هاي بيروني و اجتماعي در همان روزهاي آغازين پيروزي مردم بر ارتجاع و استبداد سلطنتي, به تلاش براي تقسيم زمين هاي غصبي, و باز گرداندن آنها به مردم پرداخت; امري كه موجب شد تا آخونديسم حاكم وي را به دادستاني خويش فرا خوانده و به جرم اخلال در نظم اجتماعي! احضار نمايد.
شهيد ورداسبي با توجه به توانايي هاي خود در زمينه تاريخ و تاريخ اسلام, به تحقيقات ارزشمندي در همين زمينه ها دست زد. او كه در سه زمينه تاريخ, اقتصاد و بازشناسي متون ديني و تفكيك اسلام ارتجاعي و اسلام انقلابي تخصص داشت, با ارائه آثار ارزشمندي چون;

ايران در پويه تاريخ
جزميت فلسفه حزبي (نقدي بر كتاب اسلام در ايران, نوشته پطروشفسكي)
ضرورت بازشناسي اقتصاد اسلامي
مالكيت و ملكداري در سنت پيامبر و علي
نمد پوشان
شريعتي و روحانيت
مواضع دكتر شريعتي در قبال روحانيت, امپرياليسم, ماركسيسم, مجاهدين, فرصت طلبان چپ نما
درباره كتاب « اسلام شناسي»

* * *
تفكيك اسلام آخوندي و اسلام مردمي و روشنگرانه
ابوذر ورداسبي, با آگاهي از اينكه آنچه به نام اسلام توسط آخونديسم عرضه مي شود, چيزي جز دكان كسب و كار نيست, آن هم دكاني كه اجناس تقلبي مي فروشد, با نگراني از حاكميت روحانيت و استبداد زير لواي دين, و استثمار و تزويري كه بر زمين و زمان جاري خواهند كرد, بارها به صراحت اعلام نمود كه;
«اكنون نيز آنچه به نام اسلام عرضه و پياده مي شود, از اصالت, مشروعيت و حقانيت لازم و مكفي برخوردار نيست و جناح ها و جريانات مرتجع و ليبرال با همه تضادها و اختلافي كه دارند در خيلي جاها در كنار هم قرار مي گيرند. زيرا در يك اصل و اساس با هم مشتركند و آن حفظ نظام طبقاتي است. نظامي كه بر استثمار زحمتكشان و كارگران استوار است. » (۴)
او از همان آغاز حاكميت روحانيت, با توجه به شناختي كه از آنها و ديدگاه هاي ارتجاعي آنان داشت, و آگاهي از اين امر كه آنها در راستاي كسب قدرت و انحصاري كردن همه چيز, آنچه مي گويند تنها شعاري براي فريفتن توده ها بيش نيست, به درستي بر اين امر تاكيد مي ورزيد كه« پاسداران اين نظام در زير لواي اسلام و انقلاب اسلامي, از هيچ قشريت, فرصت طلبي و قدرت جويي ابايي ندارند و انحصارطلبي و عملكردهاي ارتجاعي و سازشكاري با امپرياليسم را به عنوان ارزش هاي مكتبي جا مي زنند و به خورد جامعه مي دهند.» (۵)
او در روزهاي آغاز استبداد و حاكميت اختناق جديد و در شرايطي كه بسياري از روشنفكران و فعالان سياسي سرمست از نشئه « پيروزي» به تفسير ديدگاه هاي « روحانيت مترقي و پيشرو» پيرامون آزادي, دموكراسي و عدالت, مي پرداختند با صدايي رسا به تفسير نيازها و احساس هاي مردم مي نشست:
« رويدادهاي چند ماه اخير به خوبي ثابت كرده است كه مردم از «ديكتاتوري تزوير» عميقا رنج مي برند و فقدان آزادي را بيش از هر وقت ديگر احساس مي كنند. بايد حقانيت اين احساس مردم را ارج گذاشت و پيشقدم مبارزه براي آزادي و دموكراسي گرديد.» (۶)
زنده ياد ورداسبي, با نوشتن كتاب علي حامي حقوق مخالفين خود, كه همچون تيري در چشم ارتجاع بود, توجه بسياري از دگرانديشان و روشنفكران به ويژه روشنفكران مذهبي را به خود جلب نمود. و صد البته ارتجاع را نيز. امري كه باعث شد تا چماقداران مزدور رژيم هر جا كتاب هايش را يافتند, جمع كردند, سوزاندند و يا خمير كردند! او در اين كتاب با اشاره به سيماي سياسي علي در برخورد با مخالفين خود از جمله خوارج, يادآوري كرده بود كه شيوه برخورد وي با مخالفانش, توام با مدارا و رعايت حقوق سياسي, اجتماعي و اقتصادي آنان بوده است. و آنان كه مدعي حكومت علي هستند هرگز نمي توانند به نام او مخالفين خود را از حقوق سياسي و اجتماعي محروم كنند.
او با نوشتن خط مكتب, شخصيت و « كاريسماي» خميني را به طور بسيار قاطع و بر اساس براهين قرآني به زير سئوال برد! او با اشاره به اينكه حتي پيامبر نيز از خطا مصون نبوده است _ البته با اشاراتي به آيات قرآن _ به جامعه و مسلمانان يادآوري نمود كه وقتي پيامبر باآن عظمت و ... اتصال با وحي مي توانسته است دچار اشتباه شود, از پير مرتجعي چون خميني چه انتظاري مي رود؟
مبارزه ضدامپرياليستي و الزامات آن!
ابوذر ورداسبي با تكيه بر كوهي از دانش و تجارب جهاني مبارزات ضد امپرياليستي و نقش نيروهاي مردمي, به درستي بر اين امر آگاه بود كه مبارزه ضد امپرياليستي تنها در جامعه يي آگاه و آزاد است كه معنا و مفهوم راستين خويش را مي يابد:
« يكي از الزامات و قوانين مبارزه ضدامپرياليستي, دفاع از آزادي هاي مردمي و انقلابي و به رسميت شناختن حقوق سياسي و صنفي تمامي اقشار خلق است. از آنجا كه امپرياليست ها همواره خواهان جلوگيري از رشد و آگاهي خلق ها هستند ايجاد سد و مانع در راه كسب آگاهي هاي سياسي, في الواقع گامي در جهت امپرياليسم است.» (۷)
چرا كه ; « آزادي هاي مردمي و مبارزه ي ضدامپرياليستي در يك رابطه ي تنگاتنگ با يكديگر قرار دارند... چماقداري و چاقوكشي, ضرب و شتم افراد و بازداشت و آزار و شكنجه آنان و اختناق و ترور فكري و هر عامل بيگانه ساز ديگر اجتماعي هيچكدام با ضرورت هاي مبارزه ضدامپرياليستي توافق ندارند كه مغاير مي باشند.» (۸)
وي با آگاهي از اين امر كه تنها نيروهاي بالنده, مولد و محروم هستند كه از پتانسيل لازم براي مقاومت در برابر امپرياليسم برخوردار مي باشند, با شناخت نسبت به رابطه فئوداليسم و سرمايه داري, و اينكه همواره از نيروهايي به شمار مي رفته اند كه در خدمت استعمار و امپرياليسم بوده اند, بر اين امر تكيد مي نمود كه نمي توان هم از فئوداليسم و سرمايه داري حمايت به عمل آورد و هم خود را ضد امپرياليسم! نشان داد:
«مبارزه ضدامپرياليستي خودش در پيوند تنگاتنگ و ارگانيك با مبارزه ضداستثماري و ضد فئودالي است. آنهايي كه از بزرگ مالكي و فئودال هاي خونخوار دفاع مي كنند و اسلام پناهانه مارك ضد اسلامي بر فرق طرفداران «جامعه بي طبقه توحيدي» مي كوبند هرگز در رابطه با مبارزه ضدامپرياليستي صادق نيستند هر چقدر هم شعارهاي انقلابي بدهند و خودرا پرچمدار مبارزه با امپرياليسم جا بزنند.»
بدون شك, اگر او زنده مي ماند, و به تلاش هاي خود در عرصه تحقيق و روشنگري ادامه مي داد, مي توانست يكي از چهره هاي شاخص روشنفكري ديني, و يكي از مبارزين بزرگ عليه ارتجاع مذهبي باشد. اما...

منابع و توضيحات:
۱) گوشه هايي از فرهنگ غني و سرشار اسلام, محراب ۳ , ص ۲۲۲
۲) شعر از فريدون انوشه
۳)ابوذر ورداسبي را همزمان با جنبشي شناختم كه در سال ۱۳۵۷ طومار حيات استبداد سلطنتي را درهم فرو پيچيد. اما در سال۱۳۵۹ بود كه با وي از نزديك آشنا شدم.
۴ و ۵ ) گوشه هايي از فرهنگ غني و سرشار اسلام, محراب ۳ , ص ۲۲۲
۶ و ۷ و ۸) ص ۵۳ محراب ۳



نظر شما
 

 

● به نام آنكه جان را فطرت آموخت


نظر شما
 

 

وبلاگ من


صفحه اصلي
نظرات
لوگو